ترس از دانستن اشتباهاتم
از دیگر اشتباهات من ترس از این بود که بفهم تمام مسیر زندگیام را اشتباه رفتم و از آن بدتر اینکه خودم مسئول این اشتباه هستم.
استاد عزیزم به من گفت که یکی از خطاهای شناختی انسان، دوری از درد و رنج است و از آنجایی که فهمیدن اینکه تمام زندگی و عمر خودت را با دستان خودت خراب کردی، یک احساس به شدت بدی به انسان میدهد و باعث میشود افسردی و درد و رنج شدید به ما دست بدهد و باعث میشود که دچار سندروم (بیخبری، خوشخبری) شویم.
این حالت از بدترین حالتهایی هست که ما را درگیر خودش میکند و مانع پذیرش اشتباهاتمان میشود.
ما باید بدانیم که تا وقتی مسئولیت کارهای خودمان را نپذیریم نمیتوانیم پذیرش اطلاعات جدید را داشته باشیم.
برای همین هم نمیشود به همه آدمها کمک کرد؛ زیرا افراد نمیخواهند بپذیرند که اشتباه فکر میکنند.
آنها درگیر یکی دیگر از خطاهای شناختی انسان هستند (هرچی من فکر میکنم درسته و من همه چیز را بلدم).
کسی که فکر میکند همه چیز بلد هست، امکان پذیرش و ورود اطلاعات جدید را از خودش گرفته است.
این فرد نمیتواند به حرفهای استاد خود گوش بدهد؛ زیرا فکر میکند حرفهای خودش درست است و برای همین، چطور میتواند به حرف شخص دیگری عمل بکند.
تا وقتی هم که عملی رخ ندهد چیزی یاد گرفته نشده است.